هاناهانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

هانا کوچولوی ما - بهانه زندگی

هانای شیرین

امروز بعد از مدتی بالاخره تصمیم گرفتم بیام و بنویسم. گرفتاری ها اونقدر زیاده که وقت نمی کنم بیام اینترنت. از هانا خانوم بگم که در روز چهارشنبه 28/4/91 شروع کرد به چهاردست و پا راه رفتن. البته قبلش خودشو جابجا می کرد اما بالاخره چهارشنبه در سن 8 ماه و نیم شروع کرد به چهاردست و پا رفتن. بابا و ماما که میگه و البته مدام تکرارشون می کنه. پوف هم میگه که معنیش همون غذاست.. و با هر پوف گفتن کل تفش می ریزه بیرون    یک دختر شری شده که لنگه نداره. خدا رو شکر خیلی شجاعه و اصلا نمی ترسه  وقتی یه چیزی که نباید دست بزنه رو بهش میدیم از ذوقش صدای غرش شیر از خودش درمیاره  خیلی بامحبته و دوست داره خودشو به من یا باباش بچسبونه... ...
2 مرداد 1391

8 ماه تمام

دختر عزیزم هانای خوبم امروز ساعت 8 صبح شما 8 ماهگی رو تموم کردی و وارد ماه نهم زندگیت شدی و من باورم نمیشه که اینقدر زمان داره زود می گذره و تو داری به این سرعت بزرگ میشی و ممکنه به همین زودیا روزی برسه که مثل الان واسه آغوش من بیتاب نباشی. به جز کلمه بابا یه کلمه دیگه هم یاد گرفتی که با شنیدنش دلم میخواد پر بزنم برم آسمون و اون کلمه "ماما" هست. خیلی کم این کلمه رو میگی اما فکر می کنم می دونی باید این کلمه رو به چه کسی بگی و الکی به زبونش نمیاری. با اینکه این همه به من وابسته هستی و هنوز هم نمی تونم تو رو جایی بگذارم و به کارهام برسم اما شکایتی ندارم. مادر نشدم که برای خودم باشم. مادر شدم که گاهی وقت ها از اون چیزی که می خوام بگذرم تا ...
14 تير 1391

اولین کلمه: بابا و اولین بای بای

در تاریخ سه شنبه 30 خرداد هانا خانوم ما زبون باز کردند و از صبح تا شب پشت سر هم گفتند بابابابابابا... البته اولش مداوم می گفت اما وقتی ازش می خواستم تکرار کنه می گفت با با با... و این چنین بود که بابا هومن یه جورایی ذوق مرگ شد و من بیشتر عشق من... و روز جمعه 3 تیر هم وقتی داشتیم از خونه بابا داریوش می اومدیم بیرون و همه باهات بای بای کردند، هانا خانم هم دستشو بالا پایین کرد و اینطوری بود که بای بای رو یاد گرفت... واییییییییی بمیرم واست من  هنوز خانم بی دندونه دختر من... اما دستاشو می گیره به میز و مبل و کناره های تخت و بلند میشه و می ایسته... سینه خیز روی شکمش می چرخه اما جلو نمیره...  دیروز هم دستاشو گذاشت زمین و زان...
7 تير 1391

مهمونی خونه خاله النا

سه شنبه 23 خرداد رفتیم خونه خاله النا و آرتین جون مهمونی.... مهمونی که نه یه مهد کودک کامل  هیچی نمیگم و فقط چند تا عکس میذارم از اون روز... از سمت راست بالا: من و هانا - سارا مامان آرتین - گلاره مامان بنیتا - النا مامان آرتین - زهرا مامان مه سما - سهیلا مامان آرتامهر - رومینا مامان امیرمهدی - مریم مامان هیراد  از سمت راست پایین: یاسمن مامان رادین - مریم مامان پندار - مریم گلی مامان سبحان - حدیث مامان مشکات - سارا مامان ونداد دست خاله النا درد نکنه... خیلی اذیتش کردیم. ...
4 تير 1391

عکسهای آتلیه

اینم چند تا عکس آتلیه ات که جمعه 19 خرداد بردمت. چون خیلی خوابیده بودی کاملا همکاری کردی و البته عکسهای بدون لباست رو نمیذارم چون دختری و دوست ندارم خجالت بکشی: ...
26 خرداد 1391

هانا بزرگ می شود

دختر ما هم داره کم کم بزرگ میشه. 14 خرداد 7 ماهش تموم شد و رفت توی 8 ماه. به راحتی می شینه و دو سه روز هم هست که دستش رو به پاهای من یا باباش می گیره و بلند میشه می ایسته. البته هنوز نمی دونه که اگه دستشو به مبل یا میز هم بگیره می تونه بلند بشه  مریضیش هم خوب شد. هانا سرخ جوش یا Roseolla گرفته بود. سه شب تب و شب چهارم پشت بدنش یک دست قرمز شد و فرداش هم خوب شد البته.  هنوز هم در تلاش برای چهار دست و پا شدنه و سینه خیز هم میره البته اگر چیز جذابی نظرش رو جلب کنه. خودشو پرت می کنه جلو. خیلی حرکت بامزه ایه.  امروز هم بردیم موهاشو کوتاه کردیم. فردا هم خدا بخواد میریم آتلیه. این هم چند تا عکس از هانا بانو که در ادامه مطلب گ...
19 خرداد 1391

10 خرداد

کاش همیشه کوچولوی ناز من بمونی. کاش مثل امروز روی دستم دراز بکشی و خودت در کنار من خوابت ببره و از آرامشی که نصیبت میشه لذت ببری و من هم همش بوت کنم... نازنینم  هانا جونم مریض شده. البته واقعا نمی دونم مریضیش چیه. سرماخورده که نیست. سه روز تب داشت. همه میگن واسه دندونشه اما دکترش حسابی ما رو نگران کرده البته نه به خاطر تب که به خاطر اینکه هانا این ماه یعنی از 6 به 7 فقط 350 گرم اضافه کرده. خلاصه طفلی رو بردیم آزمایش خون هم داد و کلی گریه کرد و جیغ کشید. بمیرم... انگار داشتن تن منو سوراخ می کردن   به هر حال، به احتمال زیاد دکترش رو عوض می کنم و می برمش پیش دکتر افتاده. دعا کنین چیزیش نباشه دختر من هانای وروجک ما با روروئک...
10 خرداد 1391