هاناهانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

هانا کوچولوی ما - بهانه زندگی

هانا و سال جدید

سال 1392 هم شروع شد و هانای قشنگ من پا به دومین بهار زندگیش گذاشت. هر روز قشنگ تر از روز قبل حرف می زنه و منظورش رو به ما می رسونه. شعرهاشو همچنان می خونه و زبان انگلیسیش هم پیشرفت کرده. اگه خدا بخواد از دو سالگی باهاش انگلیسی حرف می زنم. شیر من رو کمتر می خوره و بیشتر غذا می خوره. از روز شنبه 17 فروردین هم قراره پروسه از پوشک گیری رو شروع کنیم چون براساس کتاب مادر کافی جو فراست، الان برای هانا زمان مناسبیه. این چند روز اول سال نو درگیر عروسی دختر خاله ام بود که توی سمنان برگزار می شد. هشتم رفتیم سمنان نهم عروسی و دهم پاتختی بود. هانا هم ترکوند   خیلی به ما خوش گذشت و هانا اصلا اذیت نکرد. خدا رو شکر گذاشت کلی تو عروسی مامانش هم بتر...
13 فروردين 1392

سال نو مبارک

سال 1390 به پایان رسید و سال 1391 شروع شد. سالی که گذشت یکی از بهترین سال های عمرم بود. البته اون سالی که با هومن هم آشنا شدم هم یکی از بهترین ها بود. خدای بزرگ هانای قشنگ و دوست داشتنیم رو بهم داد. 14 آبان یکی از قشنگ ترین روزهای عمرم بود. و سال 1391 رو درحالی آغاز کردم که یه فرشته کوچولو توی بغلم نشسته بود و با تعحب به من و پدرش نگاه می کرد. همون لحظه تحویل سال از خدا خواستم که هانای من رو همیشه صحیح و سالم نگه داره و به ما این قدرت رو بده که والدین خوبی براش باشیم. از دختر قشنگم که اولین بهار عمرش رو داره می بینه عکس زیاد گرفتم اما خب عکساش خیلی تکی نیستن و من نمی تونم بذارمشون اینجا. فقط یه دونه عکس مناسب هست که به عنوان یادگاری سال نو ا...
7 فروردين 1391
1