هانا و سال جدید
سال 1392 هم شروع شد و هانای قشنگ من پا به دومین بهار زندگیش گذاشت. هر روز قشنگ تر از روز قبل حرف می زنه و منظورش رو به ما می رسونه. شعرهاشو همچنان می خونه و زبان انگلیسیش هم پیشرفت کرده. اگه خدا بخواد از دو سالگی باهاش انگلیسی حرف می زنم. شیر من رو کمتر می خوره و بیشتر غذا می خوره. از روز شنبه 17 فروردین هم قراره پروسه از پوشک گیری رو شروع کنیم چون براساس کتاب مادر کافی جو فراست، الان برای هانا زمان مناسبیه. این چند روز اول سال نو درگیر عروسی دختر خاله ام بود که توی سمنان برگزار می شد. هشتم رفتیم سمنان نهم عروسی و دهم پاتختی بود. هانا هم ترکوند خیلی به ما خوش گذشت و هانا اصلا اذیت نکرد. خدا رو شکر گذاشت کلی تو عروسی مامانش هم بتر...