تغییر اسم شما
صبحت بخیر خانومی این چند روزه که حالت خوب خوب بوده. چون حسابی منو کتک زدی دو شب پشت سر هم نذاشتی من چشم روی هم بذارم از بس با اون لگدهای محکمت دل درد گرفته بودم. دیگه خیلی راحت حرکتت رو احساس می کنم که یه جا قلمبه میشی و بعدش زیر پوستم راه میری. اگه هم جات تنگ باشه که خدا اون روزو نیاره اونقدر من بیچاره رو می زنی که مجبورم می کنی جابجا بشم. منم از حرکتت خوشم میاد تکون نمی خورم خلاصه، دیروز خونه مامان مرضیه بودیم. لیلا که سرکرده شلوغ هاست این ولوله رو راه انداخت که اسم دیانا از هانیا بهتره. از اونا گفتن و از من سکوت. آخرش هم همه رو سپردم دست بابا هومنت! اونم نه گذاشت و نه برداشت به خاطر پریسا &n...