هاناهانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

هانا کوچولوی ما - بهانه زندگی

سفر به شمال

هفته پیش دوشنبه در یک اقدام ضربتی رفتیم شمال. با خودمون کلی لباس گرم بردیم اما هوا خیلی خوب بود. گرم نبود اما سرد بچسب بود. خیلی خوب بود. دو روز موندیم و برگشتیم که خدا رحم کرد چون با برفی که شروع به باریدن کرد همینطوریش 10 ساعت تو راه موندیم. حالا بریم سراغ عکسا اما قبلش بگم که تو خیلی زود سوال پرسیدن رو شروع کردی مثلا: هانا : این کفش کیه؟ جواب من: مال بابا هومنه. هانا: چرا اینجاست؟ جواب من: درش آورده. هانا: که کجا بره؟ جواب من: بره سرکار هانا: با چی بره؟ و الی آخر.. خدا رحم کنه.. خیلییییییییییی سوال می پرسیا  حالا عکسا: این مال توی راهه. ابهت دماوند گرفته بودت. هر وقت می ترسی میگی می خوام لالا کنم.. اینجا هم بغل ب...
16 آذر 1392

شمال به روایت تصویر

جوووون چه ذختر خوش تیپی حالا یه کم آب بازی لب دریا با مامان حالا یه کم بستنی بخوریم حالا برم دستامو بشورم آخه کف بالکن کی ولو میشه؟ موتور سواری هم حال میده ها حالا برم یه دوری تو دریا بزنم اینم توی خونه خودمون... هانا قهرمان   ...
20 خرداد 1392

سفزنامه کیش

خب بعد از مدت ها اومدم که اینجا بنویسم.. واقعا هانا هیچ وقتی واسم نمیذاره. کلا شدم مادر 24 ساعته ههه.. البته فداش بشم من... وظیفمه..  قبل از اینکه عکسای کیش رو بذارم که از اول دی رفتیم تا چهارم... بنویسم که هانا چیا میگه و چیکارا میکنه: نه بابا م م ه عس (عکس) چیک (عکس میندازه.. این صداشه) ابه ا a یعنی سلام هرچی هم ما میگیم و میخواد تکرار کنه میگه "ابی" آبی نه ها.. ابی آشغال ببینه میگه اه .. برش میداره می بره میندازه توی سطل خب، حالا از کاراش: رقص، بشکن، سرسری، دست دستی، که قبلا هم بلد بود.. الان اعضای بدنش رو نشون میده.. چشم گوش دماغ دهن دندون دست پا مو سر، شوت توپ با پا... تند هم می دوه... جلو پاش هم نگاه نمی ک...
6 دی 1391

سفر به ماسال،کلاردشت و نمک آبرود

خیلی خوش گذشت. چهارشنبه 4 مرداد راه افتادیم. اول رفتیم ماسال بالای کوه توی جنگل یه کلبه گرفتیم و یک شب اونجا موندیم. عصری رفتیم جنگل نوردی و واقعا از مناظر لذت بردیم. هانا خیلی دختر خوبی بود و اصلا اذیت نکرد. با تمام جوجوهای اونجا هم دوست شده بود.    فردا صبحش رفتیم ماسوله و بعدش هم به سمت کلاردشت حرکت کردیم. هوای کلاردشت خیلی خوب بود. اینم چند تا عکس از کلاردشت، جاده عباس آباد و نمک آبرود... البته هانا خانوم با تیوپش توی آب هم رفت که باید عکساشو از عمه جون و شهناز جون بگیرم و بذارم... هانا و عمه جون سارا - جاده عباس آباد هانا و مامان بابا، بابایی و سهیلا جون، شهناز جون - جاده عباس آباد هانا و مامان ...
8 مرداد 1391
10480 0 10 ادامه مطلب
1