سفر به شمال
هفته پیش دوشنبه در یک اقدام ضربتی رفتیم شمال. با خودمون کلی لباس گرم بردیم اما هوا خیلی خوب بود. گرم نبود اما سرد بچسب بود. خیلی خوب بود. دو روز موندیم و برگشتیم که خدا رحم کرد چون با برفی که شروع به باریدن کرد همینطوریش 10 ساعت تو راه موندیم. حالا بریم سراغ عکسا اما قبلش بگم که تو خیلی زود سوال پرسیدن رو شروع کردی مثلا:
هانا : این کفش کیه؟
جواب من: مال بابا هومنه.
هانا: چرا اینجاست؟
جواب من: درش آورده.
هانا: که کجا بره؟
جواب من: بره سرکار
هانا: با چی بره؟
و الی آخر.. خدا رحم کنه.. خیلییییییییییی سوال می پرسیا
حالا عکسا:
این مال توی راهه. ابهت دماوند گرفته بودت. هر وقت می ترسی میگی می خوام لالا کنم.. اینجا هم بغل بابا مثلا لالا کردی که دماوند رو نبینی
شب اول کنار شومینه - خودتو خیس خالی کردی
فرداش لب دریا
خدایا برای داده ها و نداده هات شکر !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی