به هانا افتخار می کنم
همونطور که توی پست قبل نوشتم از شنبه 17 فروردین تلاش من و هانا برای کنار گذاشتن پوشک آغاز شد روز اول همش گریه بود. روز دوم تخلیه مثانه در شلوار و روز سوم شروع کرد به گفتن کلمه جیش. و الان که یه هفته می گذره هانا کاملا جیشش رو میگه و خودش و من رو راحت کرد. حالا جالب اینه که با اینکه شبا پوشک داره اما بیدار میشه و میخواد که بره روی لگن بشینه. منم اشکم در میاد هههه آخه نصفه شب خیلی سخته
حالا از کارای جدید و بامزه هانا بنویسم. وقتی ما نشستیم میاد میزنه به پامون میگه پاشو ههههه بعدش که ما بلند میشیم میگه یغل هههههههههههه هم خنده داره هم گریه دار... آخه دستمون افتاد از بس بغلت کردیم مادر.
یه کار بامزه دیگه اینه که میگه قول.. یعنی قول میدم. ماجرا این بود که چند وقت موقع خواب همش شیر می خورد اما نمی خوابید. منم میذاشتمش پایین اونم گریه می کرد. منم می پرسیدم قول میدی بخوابی. اونم یاد گرفته میگه قول قول... خیلی بامزه است و تازگی سر هر چیزی قول میده... حالا خدا می دونه چندتاشو عملی می کنه.
روی الاکلنگش هم تک چرخ میزنه و خیلی بامزه تعادل حفظ می کنه.
حالا یه کار بد. تا غذا تو گلوش نمیره پایین عق میزنه و همه چی که خورده بالا میاره. منم اینقدر بدم میاد اینم فهمیده هی الکی این کارو می کنه
حالا می رسیم به عکس. این دفعه عکس از دختریم یه دونه میذارم و بیشتر می خوام عکس کاردستی هایی رو بذارم که تو کارگاه مادر و کودک با هم درست کردیم.. اونایی که رنگ شده کار هاناست و اونایی که یک کم سخت تره کار مامان هانا.
ایش ماماااااااااااااااان (نازنین بغلشه)
تک چرخ
اینم کاردستی ها
جغجغه و درخت
ماسک قورباغه ای و تخم مرغ عید
کلاه سرخپوستی
جوجو و فرفره
نقاشی با گواش و چسب