هفته ای که گذشت
ممنونم این کلمه ایه که هر وقت چیزی از کسی میگیری میگی... خیلی بامزه میگی... خیلی بالال بود... اینم یعنی خیلی باحال بود
هفته ای که گذشت یکی از بهترین هفته ها بود...
روز 4 شنبه قبلش هم واسه دیدن نی نی جدید خاله رومینا و امیرمهدی رفتیم خونشون که عکساشو میذارم. خیلی بهمون خوش گذشت. نینیشون خیلی نازه.
البته باید بگم که بابات 3 روزش از این هفته رو خونه نبود. اولش من یه کم ناراحت بودم اما در جمع دوستای خوبمون برامون زود گذشت. بابا هومن یکشنبه عصر رفت ماموریت. من و تو هم توی خونه با هم بازی کردیم. و قرار بود که روز 2شنبه اش بریم کرج خونه خاله آزاده و هانا جونش. خاله آزاده زحمت کشیده بود واسه نهار دعوتمون کرده بود و قرار بود نیر جون هم از ارومیه برسونه خودشو. خیلی بهمون خوش گذشت.
3شنبه از صبحش خاله نیر اومد خونه ما بعدش هم مریم جون سهیلا جون گلاره جون و رومینا جون هم اومدن. نهار پیتزا درست کردم. تو هم تا ظهرش مهد بودی. وقتی هم اومدی کلی بازی کردی.
4شنبه هم اولین دوره ماهانه بود که خونه خاله شیما جمع شدیم. صبحش هم من و تو رفتیم خونه مرسیم جون و سبحان واسه نهار. شبش رفتیم دنبال نیر جون و تا اون جا برسیم هلاک شدیم ههههه. تو با دوستات اونقدر بازی کردی که شب تا رسیدیم خونه گفتی مامان میرم بخوابم. ههههههههههههه
خب حالا قبل از عکسا باید بگم که من و تو دوستای خوبی داریم و امیدوارم دوستی هامون همیشه دوام داشته باشه.
اول 4شنبه خونه خاله رومینا...
کرج خونه خاله آزاده -گیری داده بودین همتون به این سرسره
حالا خونه خودمون
خونه خاله شیما دوره اول و قرعه کشی