پیشرفت روز به روز
هانا خانوم ما از روزی که شروع کرد به دست خوردن تا امروز که یاد گرفته ادای منو موقع خوردنش در بیاره خیلی پیشرفت کرده. خیلی بامزه لباشو به هم می ماله و زبونش رو میاره بیرون تا مثل من، منو بخوره
- دست خوردن
- آوازه خوانی و سر و صدا کرذن، جیغ زدن
- آپو آپو کردن همراه با فوران تف به بیرون ههههههه
- گرفتن اشیا در دست و بلافاصله بردن توی دهن
- مشت خوری
- شست خوری
- خوردن انگشت شست پا (گاهی یک پا و گاهی هر دو پا)
- الان که دیگه خودکفا شده و خودش وسایلو بر می داره و می کنه توی دهنش
- صبح ها سنگینی نگاهش رو حس می کنم. وقتی چشمامو باز می کنم می بینم زل زده به من
- عاشق بازی قایم موشکه و امروز برای اولین بار خودش دست منو از روی صورتم برداشت تا بهش بگم دالی موشه... باهوش کوچولوی من
- دیشب هم اومد شست پاشو بخوره اما شلوارش روی پاشو گرفته بود. یه کم مکث کرد و بعدش اول شلوارشو از روی زانو گرفت و کشید پایین و بعدش پاشو خورد
- عاشق راه رفتنه هههههه هنوز لق لق می خوره اما دوست داره روی دو تا پاش راه بره
- هفته ای یه دونه غلت می زنه دل ما رو خوش می کنه، فکر کنم از اون کوچولوهاییه که یهو راه می افتن
خلاصه اینکه خیلی شیرینه و من و باباش از ته دل می پرستیمش.
اینم یه عکس داش مشتی خونه بابا داریوش ، درحالیکه لم داده گوشه مبل گرم و نرم