حسودی به تو
سلام عشقم، دیشب بابات کلی نازت کرد و باهات حرف زد. یادته که؟ حالم بد بود و بابایی می گفت اگه باهات حرف بزنه تو حرفشو گوش می کنی و حال مامان مریم خوب میشه. جدی جدی هم اینطوری شد عوضش بعدش من کلی حسودبازی درآوردم که بابایی مجبور شد دو ساعت هم ناز منو بکشه. عجب گیری کرده ها! دو تا دختر نازنازی داره دوستش دارم و تو رو هم که می پرستم. ...