دختر بابا
امروز اومدم که فقط بگم کوچولوی فینگیلی فسقلی یه وجبی ! حالا دیگه منو سرکار میذاری مامان جان؟ این همه دیروز قربون صدقه ات رفتم، بهت شیرینی دادم، میوه دادم، یه عالمه غذا خوردم اونقدر که چشمام هم شده بود عین ماکارونی.......... باید شب تا بابات دستش رو گذاشت روی دل من تکون می خوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
میگن دخترا بابایی هستن همینه دیگه! واسه اون می رقصی و ناز می کنی و دل می بری، واسه من که همه سختی ها رو تحمل می کنم هیچکاری نمی کنییییییییییییی
شوخی کردم جرات داری از اون تو بیا بیرون... جوری بخورمت که هیچی ازت نمونه یه دونه انگشت هم واسه بابات نمیذارم
مرسی که تکون خوردی عزیزم قشنگم فنچولم نازکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی